دلتنگم...
دلتنگ روزهای با هم بودنمان ...
دلتنگ تو...
دلتنگ من...
دلتنگ لبخندهایمان!
دلتنگ همه چیزهایی که از آن ِ من و تو بود...!حیف که بود...!
دلتنگ صدایی هستم که هربار مرا به نام صدا می زد و چشم هایی که هر بار خیره به من می ماند.
دلتنگ دست هایی هستم که نوازشگرم بود وشانه هایی که تکیه گاه دلتنگیم...!
دلتنگم...
دلتنگ ِتو...!
اما امروز نه دستی هست که نوازشم کند و نه شانه ای که تکیه گاهی باشد برای دلتنگیَم...!
امروز نه دستانت را دارم ،نه نگاهت را،نه شانه هایت را ...!
امروز عجیب دلتنگم و تو نیستی...
امروز می خواهمت و تو نیستی...
امروز چشم هایم تو را می خواهد ، لب هایم نام تو را فریاد می زند و دستانم عجیب دلتنگ لمس ِ دست های گرم توست...
دلتنگم ...
دلتنگ ِ همه ی روزهایی که تو را داشتم...!
دلتنگ ِ همه ی روز هایی که تو مرا داشتی...!
امروز اما عجیب دلتنگتم و تو نیستی...
امروز تو دلتنگ ِ کیستی...؟
چشم هایت به کدامین سوست...؟
کدام دست دستانت را می فشارد ؟
کدام قلب خانه ی توست...؟
امروز شانه هایت پناه ِ کدامین دل ِ دلتنگ است...!؟!!!؟!
نظرات شما عزیزان:

یادت می افتد که هرکسی ممکن است بخواند، جز آن یک نفر

دارم از زمونه دلگير مي شم
دارم عاشق گوشه گير مي شم
دارم يه آدم خسته درگير مي شم..!!
------------------------------------------------
كاش توي شبهام شمع بودي در كنارم
نه ستاره اي كه گاه هست و گاه نيست
نه كه خورشيد و ماه
گاه قهر و گاه آشتي
كاش دنيا فرصت تكرارداشت
يا لااقل زخم قلبم قدرت انكار داشت
كاش زندگي لحظه اي بدون اي كاش داشت